نظریه هنرمعاصر

آن ککلن

ترجمه بهروز عوض‌پور

متأسفانه، عبارت «هنر معاصر» به معنی واقعی کلمه، عبارتی با مسما نبوده و بنابراین، چندان هم مفهوم نیست. هنر هر عصری ـ از جمله عصری که همین حالا در حال جریان است، یعنی عصر معاصر ـ بدیهی است که در همان عصر و از طرف مردمان آن عصر تعریف می‌گردد. و اگر؛ از طرفی عصری که همین حالا در جریان است، یعنی عصر معاصر، به قرن بیستم اطلاق می‌شود. و از طرف دیگر، قرن بیستم از سوی مردم این عصر به مفهوم عام آن «عصر مدرن» خوانده می‌شود. پس به نظر می‌رسد که شایسته است هنر این عصر را نه «هنر معاصر»، بلکه، «هنر مدرن»[1]، بخوانیم و بدانیم.

[1]. L’art  moderne

«نظریه «هنرمعاصر»به مباحثی چون «هنر مدرن» یا «آئین مصرف»، که به ریشه یابی هنر مدرن و تأثیرپذیری آن از آئین مصرف می‌پردازد و از عوامل تأثیرگذاری چون شبکه‌ها، تولید گرها، هنرمندان خلاق و مباحث دیگری بحث می‌کند.بعد از آن به هنر معاصر پرداخته و آثار مارسل دوشان و اندی وارهول را بررسی می کند، سپس به یکی از مهمترین مجموعه‌داران آثار هنر معاصر یعنی لئوکاستلی می‌پردازد ودر ادامه مباحث مهمی چون هنر مفهومی، هنر مینیمال، لندآرت، هنرتکنولوژیک و هنر پستی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند.

21,000 تومان

ناموجود

جزئیات کتاب

وزن 430 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

آن ککلن, بهروز عوض‌پور

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

یکم

SKU

94734

شابک

978-964-351-991-9

قطع

رقعی

تعداد صفحه

340

سال چاپ

1394

موضوع

هنر

تعداد مجلد

یک

وزن

430

 گزیده ای از کتاب نظریه هنرمعاصر

می‌دانیم که در عمل، عموماً، نرخ تعیین شده برای یک اثر، شهرت یا دقیق‌تر از آن میزان شهرت یک هنرمند (آن هم صرفاً در مواردی چون ارزیابی‌های غیر تخصصی و نظرسنجی‌های عام و امثال این)، و مواردی از این دست است

 در آغاز کتاب نظریه هنرمعاصر می خوانیم

 

اخیراً نگارش کتابی با عنوان «درآمدی بر نظریه‌های هنر»[1] توسط نگارنده به رشته‌ی تحریر درآمده است. و از آن‌جا که در آن اثر به دلایلی که در کتاب آمده است، آگاهانه و ارادی از پرداختن به نظریه‌های هنر معاصر پرهیز شده بود، به منظور تدوین تکمله‌ای بر آن کتاب که به صورت خاص به نظریه‌های معاصر هنر بپردازد، مشغول منبع‌شناسی بودم، که از طرف عزیزی با اثری آشنا شدم، به‌نام «هنر معاصر»[2]. بی‌هیچ اطاله‌ی کلامی باید گفت این کتاب کم‌حجم چنان بود که نگارنده را بر آن داشت تا در پی تالیف اثری نظیر آن باشد، و به این نتیجه‌ی منطقی رسیدم تا به‌جای تألیف اثری شبیه، خود آن اثر را ترجمه کنم. لازم به یادآوری است که این اثر در سال 1992 منتشر شده است؛ یعنی بیست و اندی سال از انتشار آن می‌گذرد؛ در این عصر سرعت و شتاب، طبیعی است که در خلال این مدت رویدادهای بزرگی اتفاق افتاده‌اند. اما علی‌رغم این ویژگی کتاب، مطالب آن برای کشورمان، کهنه شمرده نمی‌شود زیرا برای فرهیختگان کشورمان هنوز موضوع آن از حساسیت لازم برخوردار نیست. و از همین جا است که موضوعات مربوط به هنر مدرن و معاصر، حتی از طرف به‌اصطلاح برخی از کارشناسان و پژوهشگران به‌مثابه موضوعی پیش‌پا افتاده تلقی شده و به‌کلی متروک و مهجور شده است یا در برابر آن، آنچنان خود را تهی یافتند که ناچار از تقلید و پیروی تام و تمام از دستاورد دیگران شدند. گویی جایگاه و موضع ما در قبال نظریه‌های هنر معاصر که دستاورد غرب شمرده می‌شود یا موضعی انفعالی یا برخوردی انتاگونیستی باشد. تازه پیچیدگی قضیه آن‌جا نمایان می‌شود که قبول هرکدام از این دو رویکرد به نفی دیگری راه می‌برد. و تازه دشواری قضیه آن‌جا رخ می‌نماید که این دو به ظاهر روش چنان هستند که قبول یکی مستلزم نفی دیگری است. و نیاز به توضیح ندارد که این هر دو رویکرد از پای‌بست بر خطا است که ره نه این است و نه آن. کوتاه سخن این‌که، وضع موجود از سویی و پیشینه‌ی معلمی اینجانب از سوی دیگر بر این می‌دارد تا پیش از قبول و رد هر موضوعی به آن شناخت پیدا کرده و کلیات و جزئیات آن را مورد نظر قرار دهیم. به عبارت دیگر، داوری در رابطه با امری که هنوز به‌خوبی از چم و خم آن آگاهی نداریم نه داوری بلکه پیش‌داوری است و کلاً اشتباه. و این ترجمه گامی است در همین راستا. باشد که مقبول افتد و نواقص و نواقض آن به دیده‌ی اغماض نگریسته شده و در صورت امکان به این کمترین اطلاع داده شود تا ضمن تصحیح آن، موجب تعالی حقیر نیز گردد.

ضمن تاکید بر این نکته که در ترجمه‌ی این اثر علاوه بر متن فرانسه، ترجمه‌ی ترکی[3] آن ـ که صحت و درستی‌اش مورد تایید شخص نویسنده است ـ نیز مدنظر قرار گرفته است، جا دارد از آقای علیرضا پورحنیفه که در تهیه‌ی منابع و مراجع لازم یاری‌گر ما بوده‌اند، خانم‌ها سهند و ساینا محمدی خبازان که زحمت بازخوانی متن نهایی را متقبل شدند، و کلیه کارگزاران نشر محترم که مسائل و مصائب چاپ و نشر آن را بر عهده گرفتند نیز تقدیر و تشکر کنیم که اگر آنان نبودند اکنون این نوشتار نیز نبود.

بهروز عوض‌پور، 1392، تهران

 

مقدمه

از دید منتقدان هنر، واکنش عام و عموم مردم در برابر توزیع اماکن فرهنگی، تنوع و تعدد روزافزون آثار هنری، افزایش چشم‌گیر تیراژ روزنامه‌ها و مجله‌‌ها، انباشت تبلیغات صورت گرفته از طریق بروشور‌ها و پوستر‌ها و کاتالوگ‌‌ها، و یا در یک کلمه رو در رویی با «هنر معاصر»[4]، چیزی نیست جز بهت و حیرت. گفتنی است که این، ساده‌ترین و در عین حال عام‌ترین قضاوتی است که از این وضعیت می‌توان ارائه کرد. و تعجب‌آور‌تر از همه این‌که، این قضاوت در رابطه با مردمی صورت می‌گیرد که همه‌روزه در خیابان‌های بوبورگ[5] و باستیل[6] ـ دعوت‌نامه‌های هنری در دست ـ به خاطر رو در رویی با همه‌ی آنچه که گفته شد، ساعت‌های متمادی به همه جا سرک کشیده، پرسه می‌زنند و از این رو در رویی نه‌تنها خسته نمی‌شوند، بلکه، حتی اظهار کسالت نیز نمی‌کنند. به دیگر سخن، در تفسیر وضعیت موجود می‌توان گفت که این مردم ـ که در به‌وجود آمدن وضعیت مذکور، خود نقش به‌سزایی ایفا نموده‌اند ـ از طریق تماشا و در پی آن تامل در موارد فوق و تمامی موارد دیگر از این دست، با توسل به تجربیاتی که خود ‌شخصاً در این زمینه کسب کرده‌اند، در رابطه با قضاوت هنری یا ارزیابی زیبایی‌شناسانه و یا هرآنچه که امروزه می‌توان ‌جای این امر جایگزین کرد، به عادات یا آدابی بسیار قابل توجه دست یافته‌اند یا در حال دست‌یابی هستند.از طرفی، این مردم، در این زمینه به تعبیری در حال آموزش نیز هستند. توضیح این‌که، بالغ بر چندین دهه است که به نام «ارزش‌های فرهنگی» تحت عناوینی چون مدرنیته[7] یا مدرنیسم[8]، اشاره‌ها و نشانه‌هایی استاندارد شده به صورت اجباری و همه روزه به این مردم چنان القا می‌شود انگار که قاعده‌ای از قواعد شهروندی، رسمی از آداب معاشرت، و یا شاخصی بنیادین در جهت توسعه و پیشرفت است. همچنین می‌دانیم که امروزه در کشور‌های توسعه یافته، این امر به نام و نشان توسعه‌ی فرهنگی به موازات توسعه‌ی فناوری و پیشرفت علمی جزو مواردی محسوب می‌شود که ضمن به فعلیت رساندن توسعه در مفهوم عام آن، به نوعی در شکل‌گیری شخصیت افراد توسعه‌ یافته نیز نقشی بس مهم ایفا می‌کند.از طرف دیگر، این مردم ـ بر اساس آنچه که گفته شد ـ ضمن اطلاع از نقش نگران‌کننده‌ی این امر در برداشت دیگران از شخصیت آنان، از نقش اقتصادی این قضیه در زندگی خود نیز مطلع هستند. توضیح این‌که، سود حاصل از سرمایه‌گذاری در نوع یا نحوه‌ای از تجارت که مستقیم یا غیرمستقیم به این امر منسوب بوده و از این بابت به تعبیری تجارت هنری خوانده می‌شود، به تجربه در طول سالیان اخیر سود حاصل از آن گوی سبقت را از سود انواع و اقسام دادوستدها ربوده است.بی‌هیچ اغراقی، جذبه‌ی این دو شاخصِ بس گیرا، در حد و اندازه‌ای است به واقع بیش از توان تحمل مردم. چنان‌که، بلاتکلیفی و یا تردید موجود در رو در رویی با هنر معاصر نیز در کلیت خود از همین جا نشئت می‌گیرد.

– «آیا این اثر به لحاظ هنری اثری واقعاً ارزشمند است؟»

– «آیا اقدام به خرید این اثر اقدامی واقعاً سودآور است؟»

– «چگونه است که این اثر این گونه مورد پسند همگان قرار گرفته است؟»

– «آیا بهتر آن است که در این زمینه بر اساس علاقه و سلیقه‌ی خودمان رفتار کنیم؟»

– «شاخص ارزیابی علاقه و سلیقه در این زمینه چیست؟»

– «آیا این ارزیابی اساساً ممکن است؟»

– «آیا بهتر آن است که در این زمینه بر اساس نظر متخصصان رفتار کنیم؟»

– «شاخص ارزیابی نظر متخصصان در این زمینه چیست؟»

– «آیا این ارزیابی اساساً ممکن است؟»

– …

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “نظریه هنرمعاصر”